رمز مرغان باغ
عشقی، نه که از تنهائی، پرنده میپائیدم روز.
او که از حواشی شب آمده بود اما ساز دیگری میزد:
یکسره کل بود؛ با مختصر پوشپری تُنُک به گَل و گردن- همین. گرچه وقار ذاتیش که از جثهی کلان او مایه میگرفت و رنگِ آبنوسی پرهاش و آن منقارِ خمیدهی تیرهی محکم جبران کچلیش میکرد. کاغ کاغش، غـرّا، از حنجرهی راستکوکِ او خبر میداد. لهجهاش دشتی بود. چشمها دودوزن از هیزی و حریصی.
هو! های! پائیز درباغ ما چه میجوری؟
به هوای گردو مگر آمده بود، خیرندیده.
آتش به جان کلاغها که آفت باغ و بارند!
بلاتر از کلاغها گنجشکها، سربههوایند و خارشکی.
از پری شارُخ مگو که آید به غارت گیلاس و قطره طلا، نر و ماده با جوجههاش، غَرغَشهزن؛
کنونم چه چاره از چکاوک، هوبره، چرخ ریسک، سار؟
و کبک، طوقی، شانهبسر، توکا،
دارکوب، چلچله، قُمری، میوهخور،
زاغچه، مینا، کاکُلی، سِهره،
طُرقه، سبزقبا، پوپک،
مرغ فاطمه، طرلان-
او که از حواشی شب آمده بود اما ساز دیگری میزد:
یکسره کل بود؛ با مختصر پوشپری تُنُک به گَل و گردن- همین. گرچه وقار ذاتیش که از جثهی کلان او مایه میگرفت و رنگِ آبنوسی پرهاش و آن منقارِ خمیدهی تیرهی محکم جبران کچلیش میکرد. کاغ کاغش، غـرّا، از حنجرهی راستکوکِ او خبر میداد. لهجهاش دشتی بود. چشمها دودوزن از هیزی و حریصی.
هو! های! پائیز درباغ ما چه میجوری؟
به هوای گردو مگر آمده بود، خیرندیده.
آتش به جان کلاغها که آفت باغ و بارند!
بلاتر از کلاغها گنجشکها، سربههوایند و خارشکی.
از پری شارُخ مگو که آید به غارت گیلاس و قطره طلا، نر و ماده با جوجههاش، غَرغَشهزن؛
کنونم چه چاره از چکاوک، هوبره، چرخ ریسک، سار؟
و کبک، طوقی، شانهبسر، توکا،
دارکوب، چلچله، قُمری، میوهخور،
زاغچه، مینا، کاکُلی، سِهره،
طُرقه، سبزقبا، پوپک،
مرغ فاطمه، طرلان-
شب و روز حالا پرنده میشمارم.
از بخش معرفت فیزیائی/ سقوط آزاد
گواهی عاشق اگر بپذیرند
قاسم هاشمینژاد
از بخش معرفت فیزیائی/ سقوط آزاد
گواهی عاشق اگر بپذیرند
قاسم هاشمینژاد