آقای دهباشی،
اسراییل برای «حفظ امنیتش» فلسطینیها را میکشد و آمریکا برای «حفظ حیثیتش» عراقیها را! سازمان ملل و ناتو برای برقراری «دموکراسی» افغانها را میکشند و شیخ شبوط سودانی برای ترویج «دین» بدبختان دارفور را! در این کشتار همگانی که نمایشی مستهجن است و زیر نگاه بیحال موجودی غضروفی و لزج و متعفن بنام «افکار عمومیی جهانی» انجام میگردد این شعر سالواتوره کوآزیمودو- ایتالیایی، نوبل ۱۹۵۹- زنده است و حالیت دارد. اگر خواستید در بخارا چاپش کنید. البته بیغلط!
اسراییل برای «حفظ امنیتش» فلسطینیها را میکشد و آمریکا برای «حفظ حیثیتش» عراقیها را! سازمان ملل و ناتو برای برقراری «دموکراسی» افغانها را میکشند و شیخ شبوط سودانی برای ترویج «دین» بدبختان دارفور را! در این کشتار همگانی که نمایشی مستهجن است و زیر نگاه بیحال موجودی غضروفی و لزج و متعفن بنام «افکار عمومیی جهانی» انجام میگردد این شعر سالواتوره کوآزیمودو- ایتالیایی، نوبل ۱۹۵۹- زنده است و حالیت دارد. اگر خواستید در بخارا چاپش کنید. البته بیغلط!
دوستانه
بهمن محصص
انسان زمان من،
تو هنوز مال
عصر سنگ و فلاخنی، در اطاقکی
با بالهای شوم و مدارات مرگ دیدمت.
در ارابهی آتش، کنار چوبهی دار،
با آلات شکنجه، دیدمت: تو بودی،
معتقد به دانش دقیق و نابودکنندهات.
بیعشق، بیمسیح
کُشتی. چون پدرانت، همیشه کُشتی
و چون حیواناتی که برای اولین بار دیده بودنت.
این بوی خون آن روزی است
که برادری به برادرش گفت:
«به صحرا رویم. »
انعکاس سرد و پایدارش تا بتو رسید و روزت را پُر کرد.
ای فرزندان! ابر خون را فراموش کنید
از خاک رها شوید. پدران را فراموش کنید.
قبرشان غرق خاکستر است
پرندگان سیاه و بادها قلبشان را میپوشانند.
از مجله بخارا - مهر و آبان ۱۳۸۵، شماره ۵۵