تنت به شيوه ي مرسوم
دلت به باز و بسته شدن ، مي ماند
تو بال مي كشي ، اما حصار تو با تست .
و اين حصار
،حصار شيوه ي مرسوم
حصار باز و بسته شدن در خط كلاغان است
نگه ، ز خط كلاغان غروب را
به لانه ها برده ست .
و لانه ها همه خواب غروب مي بينند .
كسي كه زندگي را پرواز عشق خواند، مي دانست
كه پشت لانه ي خواب
خيال كودكي، آنجا قفس گرفته بدست .
و اينكه بازي شيرين صيد ، شوقش هست
ولي نمي داند
غروب چيست، كه اينك كلاغها
در انتظار فاجعه آنرا
به لانه ها بردند.
بيا بمنظر من ، اي غروب ، زودتر ! اگر بايد
هر آن شكفته ي خواب
هجوم فاجعه را
به لانه داشته باشد .
تنت به شيوه ي مرسوم .
دلت به باز و بسته شدن....
و اين حصار
،حصار شيوه ي مرسوم
حصار باز و بسته شدن در خط كلاغان است
نگه ، ز خط كلاغان غروب را
به لانه ها برده ست .
و لانه ها همه خواب غروب مي بينند .
كسي كه زندگي را پرواز عشق خواند، مي دانست
كه پشت لانه ي خواب
خيال كودكي، آنجا قفس گرفته بدست .
و اينكه بازي شيرين صيد ، شوقش هست
ولي نمي داند
غروب چيست، كه اينك كلاغها
در انتظار فاجعه آنرا
به لانه ها بردند.
بيا بمنظر من ، اي غروب ، زودتر ! اگر بايد
هر آن شكفته ي خواب
هجوم فاجعه را
به لانه داشته باشد .
تنت به شيوه ي مرسوم .
دلت به باز و بسته شدن....
اسماعيل شاهرودي - 22/09/1347
از مجله آرش- اسفند 1347 - شماره 19