آزاده عود و عنبر جوی
با چارهساز رفتن ما رفت
تا چشم باز کردم از وهم و از سفر
پیچیده شد به جامهی فاخر
دل در کنار تخت سلیمان مرگومیر
شکرشکن شکست
تا بیگزند باد تباهی
آذرگشسب زال شود زر جعفری.
تا برگزیده شد،
که سواری پرنده بود
با باد پای پارهی اسپهبدان ایرانی
در خوابگاه غرق فرنگیس
پیدا که شد پرندهی سیمرغی
پیدا نشد حکایت عشقش به روزگار
از قافهای توس، حوالی شد
از رخشهای چوب همآورد دشمنش
تا برگزیده شد، از لشکر حباب.
از بسکه ساده بود برایش فریب مرگ.
با سینهی سفیدی و برفی
آسوده در کنار سیاووش میرود
عاشق به ترکتازی بهرام نادرست
در مجلس مخدهی رم.
تا گل، که خون خوردن دل را از قلب او گرفت
تا ذره شد به ذرهی زردشتی
از بسکه بال شد
از بسکه آسمان، آبی کشیده شد به پرنده،
آبی رسید در نظر برگزیدهاش
توران تیرگی.
از مجله تماشا
سال هفتم
شماره ۳۲۹- ۲۵۳۶ شاهنشاهی(۱۳۵۶ شمسی)
با چارهساز رفتن ما رفت
تا چشم باز کردم از وهم و از سفر
پیچیده شد به جامهی فاخر
دل در کنار تخت سلیمان مرگومیر
شکرشکن شکست
تا بیگزند باد تباهی
آذرگشسب زال شود زر جعفری.
تا برگزیده شد،
که سواری پرنده بود
با باد پای پارهی اسپهبدان ایرانی
در خوابگاه غرق فرنگیس
پیدا که شد پرندهی سیمرغی
پیدا نشد حکایت عشقش به روزگار
از قافهای توس، حوالی شد
از رخشهای چوب همآورد دشمنش
تا برگزیده شد، از لشکر حباب.
از بسکه ساده بود برایش فریب مرگ.
با سینهی سفیدی و برفی
آسوده در کنار سیاووش میرود
عاشق به ترکتازی بهرام نادرست
در مجلس مخدهی رم.
تا گل، که خون خوردن دل را از قلب او گرفت
تا ذره شد به ذرهی زردشتی
از بسکه بال شد
از بسکه آسمان، آبی کشیده شد به پرنده،
آبی رسید در نظر برگزیدهاش
توران تیرگی.
از مجله تماشا
سال هفتم
شماره ۳۲۹- ۲۵۳۶ شاهنشاهی(۱۳۵۶ شمسی)