۱
مهتاب
راههای نرفته را فتح میکند
و زمین گُلهایِ برهنهاش را میروید
درختِ شفّاف در فضای تهی به بند میشود
و سکوتِ سپید میبارد
چراغِ تن خاموش میشود
و همهمههای بیهوده چکامهی ناهید میشود
آفاقِ نمک قایق را سرگردان میخواهد
و سکوتِ سپید میبارد
سنگِ سیاه از شط میگریزد
و در شبِ وحشی گم میشویم
وقت میدمد
و سکوتِ سپید میبارد
۲
از دریا که میگویم
از این شبِ آبی میگویم
که افتاده بر کنار دست تو
و سرنوشتهاش را
بر اجتماع درختهایی میتکاند
که از آن ِ ما نیست
از دریا که میگویم
هجای غروب روی جادههای خشک میافتد
و تازیانههای خیزاب)
رؤیاهای قلندر است
(در گوشهای عالم
*
سکوت
زیرِ درختهای باغ
لانه میکند
از دریا که میگویم
از مجله بخارا
فروردین۱۳۷۸- شماره ۵
و زمین گُلهایِ برهنهاش را میروید
درختِ شفّاف در فضای تهی به بند میشود
و سکوتِ سپید میبارد
چراغِ تن خاموش میشود
و همهمههای بیهوده چکامهی ناهید میشود
آفاقِ نمک قایق را سرگردان میخواهد
و سکوتِ سپید میبارد
سنگِ سیاه از شط میگریزد
و در شبِ وحشی گم میشویم
وقت میدمد
و سکوتِ سپید میبارد
۲
از دریا که میگویم
از این شبِ آبی میگویم
که افتاده بر کنار دست تو
و سرنوشتهاش را
بر اجتماع درختهایی میتکاند
که از آن ِ ما نیست
از دریا که میگویم
هجای غروب روی جادههای خشک میافتد
و تازیانههای خیزاب)
رؤیاهای قلندر است
(در گوشهای عالم
*
سکوت
زیرِ درختهای باغ
لانه میکند
از دریا که میگویم
از مجله بخارا
فروردین۱۳۷۸- شماره ۵