Sunday, August 25, 2024

نامه‌ی مهدی اخوان‌ثالث به سهراب سپهری

 

لندن ۱۱ ژانویه ۱۹۷۱

عزیزم سهراب

نامه تو مرا خیلی خوشحال کرد. اندیشه‌های تو و من گاهی موازی می‌روند و گاهی از یکدیگر می‌گذرند که انگار جهت‌شان را عوض کرده‌اند. اما این‌ها زیگ‌زاگ‌های حرکت است و حال آن که انگار جهت‌ها هستند که پهلوی هم‌اند و خط‌ها هرچه هم زاویه بگیرند در کلیت خود موازی‌اند. تو می‌نویسی، همیشه فکر کرده‌ای روزی برسد که قراری بگیری و آن وقت خواهی توانست که روشن باشی و بستگی‌های خودت را به‌نهایت دقت و دلپذیری برسانی. من همچو امیدی اصلاً ندارم و اصلاً اعتقادی به‌امکان چنین قراری ندارم. در نتیجه نوستالژی و آرزوی آن را اگر هم دارم در معصومیت و با معصومیت ندارم. به‌صورت یک خیال محال و یک قاف دور از بال هر عنقا دارم. جایی هم که باید قرار می‌داشتم، قراری نداشتم. فقط کاش می‌دانستم نشستن در سایه، در دل این بیابان گرم داغ که صدای سکوت بوی گداختگی می‌دهد و هرم حرارتش هول خاموشی دارد و هر آن بی‌نشانی می‌سازد - کاش می‌دانستم که چنین لحظه‌ها کوتاهند تا در کوتاهی آنها می‌ماندم و با ماندن در آن، مانع حس‌های معلق بودن آتی می‌شدم. بی‌آن‌که برای اطمینان ارزشی بگذارم. می‌دانی؟ همه چیز می‌تواند مرا خوشحال کند، اما نمی‌تواند غم مرا ببرد. این منم. ..

 

ادامه‌ی نامه اخوان به سهراب سپهری

 

از کتاب جای پای دوست، نامه‌های دوستان سهراب سپهری

نشر ذهن‌آویز، ۱۳۸۷