منوچهر یکتایی
به جنسِ باد و پرنده و حیوان
نسجی ز من متفرق
چیزی نمانده با من قابل
آن نفسِ هوشیاری یم
ششدر شده اسیر
هم لات گشته در معبر
هم مات گشته در دل
در خود شکسته و گمراه
همه یِ کاردارانِ دلجو
دورم به جرگه بر آمدند
یله بر بازوهاشان به سراها شان رفتم
همه هر یک را بساط هر یک را خانهیی
به رسم خانهی خود دارانِ آزادی...*
*از شعر ضظغ، کارنامه سیمرغ
نقاشی از منوچهر یکتایی
سیمرغِ آخرین نشسته چنانچون
بشکسته در عزای پسرْ پدر
بشکفته از عروسیِ دخترْ مادر
اندر میانِ سوگ و میانِ وجد
با ضد و با نقیضْ برابر
انگیخته ز زیبا بگسیخته ز زشت
من در روالی عادی
وهلهیی غرق شدم
وهلهیی در ذات یا در وهم
وهلهیی محو شدم
حرفم از دل دور
آبم از سر بر
عرقی سرد به هر پیس و لکم چنگ زده
وصله وصله به دلم کرده ز بیشی و کمی
وهلهیی خویش شدم
در چنین گنگی و هشیاری و فر بودن و پست
ضجهی نوحهی پیرم بالا زد
سوزِ شورش به سخن تکراری
حاضران را شورانده
جمعی از سالارانم
از میان تا چپ در محضرِ من
همچنان سختی که پی در پی پتکْ زند
بر در و دیوارِ ریختهی بیکاران
به فراخِ سینهی لخت ز پیراهنِ خود سینه زدند
جمعی از سالارانم با ساز
از میان تا راست در محضرِ من
داده آوازه به آوازهی ناب
از سویِ تار به ضرب
از دلِ نای به دف
سویی آوازه و سویی نوحه
وهله بعد از وهله
من به دو بودن تقسیم شدم
نیمه نیمه سو سو
در شمارِ نوحهی پیرم
یک سویم کوبان با پنجه به پیشانی
ُدمِ بر خویشْ زنِ عقرب با نیشِ عیان
یک سویم سرشار از وجد میانِ تپشِ آهنگ
بشکن آورده سر انگشت به چنگ
در همان بودنِ نیمانیم
با همان پیکرهی رنگ برنگ
خواستم با گوشها گویا باشم
با عزیزان بشکنم رشتهی بهت
آیه در ذوقِ زبان هاشان پیوند زنم
از ستاره خاکههای دورتر جاهایِ شب
تا هوایِ نورسِ باغِ سحر
ریزهی امید بر بند کشم
خواستم خطاطانم بنشینند
در شمارِ روشِ دیگرِ ما
خط فرازِ خط بنویسند رسمِ تمرینِ مشتاقان
رج به رج بر سرِ هم سر در گم
مطلب از قلم افتاده
مطلب گم شده در دفتر
تا بماند از ما واضح گنگیِ اعظم واضح
تا بماند نا خوانایِ ما خوانا
به نخست خط زدم فاصله را
به نخست غزلی خط بر خط ثبت شده...*
*از شعر مقام گشایش، کارنامه سیمرغ
طرح جلد از قباد شیوا
نقاشی از منوچهر یکتایی
پینوشت:
نیمفاصلهها و طرز نگارش این بازسپاری، نعلبهنعل با اصل کتاب برابری میکند که رسمالخط آقای یکتایی است که در کتابهای دیگر ایشان هم تکرار شده.
انگیزه سپردن "کارنامه سیمرغ" به این فضا- چه کار او را دوست داشته باشیم چه دوست نداشته باشیم- آشنایی با شعر روایتگونه، نامتعارف و سرکش یکتاییست که بهگمانم همین یگانگی و تمایز، ما را به مواجهه و تماشای شعر او فرامیخواند.
از لطف و مهر دوست عزیزم بهنود بهادری سپاسگزارم برای در اختیارنهادن کتاب کارنامه سیمرغ.
و سپاس بسیار از دوست عزیز معین نایبی برای همراهی و همیاری بیدریغش برای بازنشر این کتاب.