سهراب سپهری عزیزم
اینجا را که حالا دیگر میشود دید بیتو خالی است. دیگر نمیدانم چه میشود کرد، خبر آن که مثل آینده در گذشته بود. چون که دیگر امروز همه زیباییها آنقدر دارد تهدید میشود که شاید تنها راه چاره در دورویی و چندرویی باشد. من همه هفتههای زیبای گذشته را فقط برای آن در خاطرهام حفظ میکنم که تو در آن بودی و تو در آنها بینقاب بودی و همیشه مثل همین حالا هم یک حرف را میزدی که میشود آن حرف را کنار هم گذاشت و به یک جهت و راستای کلمه رسید که اگر هم بسوزاند بوی گوشت کثیف ندهد. بوی زیبایی روح سرگردان تو از جسم را به رخ بکشد. آیا باز هم تو را خواهم دید، نمیدانم!
با احترام همیشهام برای تو
پرویز اسلامپور
از کتاب جای پای دوست، نامههای دوستان سهراب سپهری
بهکوشش پریدخت سپهری
نشر ذهنآویز ۱۳۸۷